در فضای پررنگ خودیاری و انگیزشمحور، چهرههایی چون برایان تریسی با وعدهی موفقیت سریع و ساده، ذهن مخاطبان را درگیر کردهاند. نگاه او به موفقیت، مبتنی بر مجموعهای از توصیههای رفتاریست: هدفگذاری، مدیریت زمان، کنترل افکار، و عبور از باورهای محدودکننده. هرچند این گزارهها در ظاهر جذاباند، اما از منظر معرفتی، چند ایراد بنیادین در این رویکرد نهفته است.
اولاً، جریان تفکر نو و چهرههای شاخص آن مانند تریسی، بیشازحد بر فردگرایی تأکید دارند؛ گویی انسان باید به تنهایی مسیر موفقیت را طی کند، بینیاز از خانواده، اجتماع یا ساختارهای تربیتی. چنین رویکردی، با آموزههای دینی که همبستگی، مشورت و رشد جمعی را ارزشمند میدانند، در تعارض آشکار است.
دوماً، موفقیت در نگاه تریسی به چند تکنیک خلاصه میشود؛ حال آنکه رشد انسانی، فرآیندی پیچیده، تدریجی و چندلایه است. سادهسازی این مسیر، مخاطب را به سطحینگری میکشاند و از فهم عمیق خودسازی محروم میسازد.
سوماً، در تولیدات تریسی، جنبهی تجاری چنان پررنگ است که رشد فردی به کالایی قابلفروش تبدیل میشود. این نگاه تجاری، باعث میشود محتواهای او نه بر پایهی تربیت، که بر پایهی بازاریابی شخصی بنا شوند؛ مخاطب خریدار است، نه پوینده راه حقیقت.
در چنین فضایی، آنچه بیش از همه مایهی تأسف است، ترویج بیپالایش همین مفاهیم توسط برخی چهرههای مذهبی مانند شیخ قمی است. ایشان در سخنرانیها و محتوای کانالی، با تکیه بر مفاهیمی چون «جهاد تبیین»، در واقع آموزههایی را تبلیغ میکنند که سرچشمهشان در همان تفکر نو و برایان تریسی است؛ بدون نقد مبنایی، بدون فاصلهگذاری معرفتی.
اینگونه ورود، نهتنها موجب انحراف در فهم مخاطب میشود، بلکه محتوای دینی را به ابزاری برای موفقیت فردی تقلیل میدهد. در حالیکه دین، هدفش رشد اخلاقی، بندگی، عدالت و تعالی روح انسان است نه صرفاً دستیابی به اهداف شخصی.
لزوم بازگشت به منابع معرفتی اسلام، مانند نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه و آیات قرآن، امروز بیش از گذشته احساس میشود. مفاهیمی چون نظم، مشورت، همت بلند و هدفگذاری صحیح در دل این گنجینههاست، بینیاز از الگوبرداری از مکاتب غیرتوحیدی.
اگر دین، نسخهی کامل و متعالی برای رشد انسان دارد، چه نیازی به تقلید از آموزههایی است که از اساس با روح بندگی و توحید ناسازگارند؟
در نهایت باید گفت:
جریان تفکر نو، با چهرههایی چون برایان تریسی، مدعی ارائه فرمولهای ساده برای موفقیت است؛ اما این نگاه با اشکالات بنیادینی مواجه است:
– تکیه افراطی بر فردگرایی و بیتوجهی به نقش خانواده و جامعه
– سادهسازی موفقیت در قالب چند تکنیک رفتاری
– غلبه نگاه تجاری بر نگاه تربیتی
-خروجی تفکر نو با تکیه بر قدرت ذهن، دوری از خدا،انکار نبوت و نفی شریعت است.
مبلغین دین نباید با مسائل ساده انگارانه برخورد نموده و خود ناخواسته مروج اندیشه های انحرافی شوند.
نویسنده: زینب کریمی